چندین سال پیش در یک جو غیر قابل محاسبه اجتماعی،صاحبان تفکر سازش و لیبرال،پیروز انتخابات شدند (چه در مجلس و یا ریاست جمهوری ).پس از آن بود که استحاله فرهنگی نظام،که مدتی بود،از بلندگوهای استکبار تبلیغ میشد،کلید زده شد.قبل از برگزاری آن انتخابات از طریق مجاری مختلف رسانه ای اعم از سخن پراکنیهای تحت امر سازمان سیا و اینتلجنت سرویس،و همچنین گروهکهای به اصطلاح اپوزسیون،به شدت در یک هجمه سنگین تبلیغاتی،مردم را ترغیب به عدم حضور در انتخابات با ایجاد یاس و نومیدی می نمودند.
وقتی از قرائن موجود و ساز و کاری که برای عموم مردم مشخص شد و دشمن نیز مجبور به پذیرش این امر شد،که انتخابات در ایران واقعی است،تاکتیک خود را عوض نمودند.
آنها عزم خود را جزم نمودند تا با تخریب چهرههای ارزشی و یا تایید تلویحی بعضی کاندیداها،بر له یا علیه کاندیداها،مسیر سالم و صحیح انتخابات را به انحراف بکشانند.
لذا تفکراتی که میتوانست به سست کردن نظام بیانجامد،و یا گستاخی عدول از اصول اولیه و خطوط قرمز نظام از جمله مقام ولایت فقیه را در برنامه داشت مورد حمایت آنان قرار گرفت،و از طریق مزدوران داخلی و رسانههای زنجیره ای و خط دهی از طریق مراکزی که بدین منظور ساماندهی گردیده بود،به حمایت از کاندیدایی مشخص که با توجه به تمایلات و تفکرات لیبرالی او در ایشان طمع کرده بودند وارد کارزار شدند.
قرار اولشان و هدف و انگیزه اصلی شان،تضعیف جایگاه رهبری و کمرنگ کردن اقتدار ولایت فقیه بود.دیگر آن را پنهان هم نمیکردند،و علنا شعار دادند:(انتخابات بهانه است،اصل نظام نشانه است).
آنها میدانند وقتی ستون اصلی یک سازه و عمود خیمه نظام،تضعیف شود،جرات حضور پیدا کرده و کشور میتواند جولانگاه چپاولگران دیرینه قرار گیرد.آنهایی که در چند دهه قبل با مکیدن خون این ملت،زنده و سرپا بودند،ولی انقلاب توانسته بود که شریان حیاتی شان را قطع کند و حالا به برکت تفکر لیبرال حاکم شده بر دولت،آهنگ بر گشتن کرده اند.
آنها با یک جنگ نرم و استحاله فکری،قصد ضربهزدن به اقتدار ولایت فقیه را داشته تا اینکه نظیر کشورهایی که فاقد این فاکتور حیاتی میباشند (مثل عراق و افغانستان )،بتوانند هدایت آنان را در اختیار گرفته و با ایجاد جنگهای قبیله ای و....صحنه تاخت و تاز خود را فراهم کنند.
پیگیری و تمرکز بر روی مذاکرات،با این هدف انجام شد و با عوام فریبی،همه حیات حتی آب خوردن را هم به آن معطوف نمودند و تا مدتی با شعارهای پوپولیستی مردم را متمایل به این سیاست نگه داشته و سعی در ترساندن مردم از بروز جنگ احتمالی نمودند.در همان زمان ها به مناسبتهای مختلف،رهبری معظم،هدایت ها و رهنمودهای خود را برای جلوگیری از صدمات بیشتر به عزت و اقتدار کشور،ارائه میفرمودند،که متاسفانه علیرغم اینکه شعار پیروی از ولایت و ولایت مداری داده میشد،عملا در جهت خلاف منویات رهبری حرکت میکردند.نمونههای مخالفتهای مختلف چه در عمل و چه در سخنرانی ها و شعارها و برنامه ریزی ها از شمار بیرون است،که خوشبختانه تاریخ برای قضاوت آنها را به وضوح ثبت نموده است.
نتیجه این شد،که مقاومت مردم ایران که باعث ترس استعمار و استکبار و عامل رشد و بالندگی و پیشرفتهای سریع کشور در تمامی زمینههای علوم نوین و قدرت سخت شده بود را به مسیر سازش منحرف نمودند و از سرنوشت کشورهایی که به این مسیر انحراف رفته و نابود شدند نیز عبرت نگرفتند.
حتی کار را به جایی رساندند که در مسئله بازدید از سایت نظامیپارچین،این مسئله را به اذهان داخل و خارج القاء نمودند که:فرماندهان نیز به فرامین رهبر وقعی نمی نهند.ولی باید گفت:زهی خیال باطل.
آنها این درک سیاسی را ندارند که این مماشاتها و مصلحتهای نظام و بحثهای امنیت ملی را که سعی می شود با کمترین هزینه انجام شود را بفهمند.تاریخ انقلاب از این موارد زیاد داشته است که میتوان انتصاب بنی صدر به فرماندهی کل قوا،با وجودیکه همه از خیانت او اطلاع داشتند را بعنوان نمونه یادآوری کرد.امام خامنهای،ماموریت و وظیفه خود را به نحو عقلایی و با ذکاوت خاص انجام داده اند،اما ما بعنوان امت چه کرده ایم ؟ چه اندازه بصیرت و فهم سخنان رهبری را داشته ایم ؟ روحانیت،خواص و خود عمار پندارها چگونه رفتار کرده و چه برنامه ای داشته اند ؟ آیا اگر علی (ع)ساکت بود و به هدایتهای خود بسنده میکرد.ابوذر ها نیز در خانه نشسته و هیچ حرکتی نمیکردند ؟ آیا سکوت در مقابل تفکرات لیبرالی از خواص پسندیده است ؟ (البته از بعضی که به چرب و شیرین دنیا رسیده اند توقعی نیست).نتیجه ای که از حضور مردم در انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی عاید تفکر لیبرال شد،آنها و کدخدا را برآن داشت که با اعلام یک لیست (به تعبیر رهبر عزیز،لیست انگلیسی )مردم را ترغیب به حضور حداکثری در انتخابات نمایند.
البته حضور حداکثری در تمامیانتخابات مورد تاکید همه انسانهای آزاده و وطن دوست و بخصوص عاشقان نظام اسلامی و در راس آن مورد توجه و سفارش حضرت امام (ره)و مقام رهبری بوده و آن را باعث حفظ و استحکام و ارتقا،قدرت و عزت کشور و انقلاب اسلامیدانسته اند و این یک اصل محوری و عقلایی است که در تمامیدورهها و در هر زمانی که هر گروه و یا حزب،چپ و یا راست نیز برتری داشته اند بدان سفارش شده است.
ولی حضور نیروهای ارزشی در انتخابات مورد خواست دشمن نیست و به همین منظور گاهی سفارش به تحریم و گاهی هم سفارش به حضور می نمایند و در همین دوره نیز،بعضی گروهکهای سلطنت طلب و چپ گرا مخالف حضور ولی گروههایی با تفکرات براندازانه و لیبرال،موافق حضور هستند و مردمیرا که گوش باین لا طائلات دارند را گیج نموده اند که بالاخره رای بدهند و یا رای ندهند.
آنچه که مورد تاکید رهبری عزیز و روحانیت معظم شهر میباشد،حضور حداکثری است.الان مشکل مردم،چپ یا راست،اصول گرا و یا اصلاح طلب نیست که این عناوین خاصیت خود را از دست داده است.مشکل مردم بیکاری وگرسنگی است،طرفداری از این جناح و یا آن حزب دردی را درمان نمیکند،مردم منتظر فردی هستند که به فرمایش رهبری،تولید و اشتغال بیاورد.دست چپاولگران را قطع کند،و این نمی شود جز انتخاب فردی که با توجه به سوابق مثبت اجرایی واجد صفات راستگویی،پاکدستی و دوری از مردم فریبی،اشرافیگری و اجتناب از بکارگیری اقوام و نزدیکان در مناسب و یا دخالت آنها در امور اقتصادی کلان و امثالهم باشد.و شناخت چنین فردی سخت نیست،مهم نیست در چه جناحی و یا گروهی باشد.مردم و کشور خود را دوست داشته و عزت و اقتدار نظام و رهبری برای او در اولویت باشد و این را قبلا بطور عملی اثبات نموده باشد.
والسلام علی من اتبع الهدی